سلامی به گرمی تب
از صمیم قلب میگویم
.
.
.
علاقه و محبتی كه به تو ابراز میكردم
دروغ و بی اساس و در حقیقت نفرت من نسبت به تو
روز به روز بیشتر میشود و هرچند ترا بیشتر میشناسم
به دورویی تو بیشتر پی می برم
این احساس بیشتر در قلب من جای میگیرد كه بالاخره باید
از هم جدا بشویم وگرنه
روزی شریك تو باشم و اگرچه دوستی مان همچون گل بهاری عمری كوتاه داشته
در همین مدت كوتاه نتوانستم به درون و رفتار زشت تو پی ببرم
بسیاری از صفات و اخلاق تو برایم روشن شد
و مطمئن هستم این خشونت و بدخویی بلافاصله مرا بدبخت خواهد كرد
و اگر ازدواج ما به حقیقت برسد تمام عمر را
از پشیمانی خواهم گریست اگرچه آشنایی ما پایانش جدایی بود ولی جدا از هم
خوشبخت خواهیم بود و حالا لازم است كه بگویم
كه این موضوع را فراموش كن و مطمئن باش
كه این نامه را سرسری نمی نویسم چقدر ناراحت كننده است اگر
باز بخواهی درصدد دوستی باشی. از تو میخواهم
جواب نامه را ندهی ،چون تو سراسر
از دروغ و خالی از
محبت هستی و من تصمیم گرفته ا م برای همیشه
تو و یادگار تو را فراموش كنم و به هیچ وجه نمی توانم
دوستت داشته باشم و شریك زندگی تو باشم.
اگر میخواهی به عشق و محبت واقعی من برسی از تو میخواهم
نامه ی مرا دوباره از اول خط در میان بخوانی.
تقدیم به عاشقانی كه حرف دلشان را یا نمی زنند و گاهی آنقدر دیر كه واقعا دیر است
نظرات شما عزیزان: